بهارنوریاب
بهارنوریاب
وهارن سه وزن وراوه ن آوه ن
شنه ی بای شمال نغمه ی شتاوه ن
شنه ی شماله ن کوچی زستانه ن
فصلی سه فا وسه یر دیده مه ستانه
باعرض سلام حضورخوانندگان بزرگ وهیژا وعرض هزاران تبریک وشادباش ومبارکباد به مناسبت حلول وحضورووظهورسال نو به سفره ی دل و وجود شما هموطنان ارجمندوهمه عزیزان وبزگواران .امیدوارم که سالی پرازعشق ومهربانی ومحبت برای تک تک شماهاباشد.سالی باشد که مبنایی گرددبرای ترقی پیشرفت وتعالی تمامی امیال انسانی وانسان دوستانه وهمچنین سالی باشد برای باز خوانی رفتارهای اخلاقی واجتماعی هریک ازما تادرصورت ضعف آنها را اصلاح نموده ودرصورت قوت به تقویت آنها بپردازیم انشاالله.
به همین مناسبت ودرراستای اهداف وبلاگ همراه با پرنده خیال برفرازروستای عزیزمان بال وپرمی زنیم وازدیدنی ها آنچه که می بینیم می گوییم وبه یاد می آورییم وبه تصویرذهن می کشانیم به این امید که این توانایی راداشته باشم تا بتوانیم ازاین راه ناپیداهارابهترببینیم وبشناسیم وپرنده خیال شما رادراین گشت وگذارباخودهمراه کنیم
این پرنده درحال پروازاولین جایی که به عنوان فرودگاه خودانتخاب می کند کوه همیشه استوار(ویسو کوژه)است.وقتی که برفرازاین کوه گردن افراز می نشینی اولین جایی که می بینی نگین همیشه درخشان.نوریاب است که بسان نگینی رنگین درمیان کوههای متعددی آرام گرفته است.
وقتی که به این نگین نورانی نگاه می کنی دلت وجودت واحساست همه به سوی آن میرود وبه یکپارچه خودت رادرآن وآن رادرخودت حس می کنی ومی بینی.
قبل ازفرود وقتی به (ویسوکوژه)نگاه می کنی.باوجوداینکه سالیان متمادی ازعمر اومی گذردولی وقتی دراین فصل سال به اومی نگری مثل نوجوانی است که تازه موی ریش وسبیلش بیرون زده وهمراه بااین جوانی شماهم احساس جوان بودن وجوان شدن می کنی از(ویسوکوژه)که سرت رابالامی گیری درروبرویت (ایلاو)رامی بینی وبرفهای مانده برسروشانه اوانگارکه هنوززمستان است آن احساس سوزش سرمای زمستانی رادوباره درخودت حس می کنی ولی این مقاومت ومهربانی آینده نگری (ایلاو)است که برفهارادردامان خودگرفته تادرفصل بهاروتابستان به رهگذران روی بام خود باسخاوت هرچه تمام ترآن هارادرچشمه(سیاسه ر)سیراب نماید.
از(ویسوکوژه)که به طرف چپ سرت رامی چرخانی (کلاوی پینه)رامی بینی برای نوریابیها ومخصوصا بزرگترهااین تپه وتپه های اطراف آن مثل(جوجار-کمه ره وتال-دوتله قوچان-به رده سور-شاوینه و....)یادآورخاطرات تلخ وشیرینی است که سینه به سینه برای آیندگان بازگو می گرددوتعریف می شود.بله (کلاوی پینه)مثل جوانی است که درنهایت جوانی کلاهی برسرنهاده وبه اصطلاح جاهلی می کند.پایین تر ازآن (به گ ئاوی)رامی بینی بنده هرموقع گذرم به آنجا می افتد یااسم آن رامی شنوم به یادخاطره ای میافتم ازمرحوم درویش ولی مولودی که نشان ازرنج ومبارزه ای است که باچنگ ودندان بازندگی کشیده اند.داستان ازاین قراراست که ایشان گیاه(که ن گه ر)رابرای تغذیه احشام درزمستان جمع می کند بعدازجمع آوری چون وسیله ای جهت خرد کردن آنهادراختیارنداشته درنتیجه خودش باپاوبدون کفش شروع به خردکردن آنهامی کند(که ن گه ر)خشک باآن تیغ های تیزوپاباآن لطافت ببین چه مبارزه وپشتکاری بوده است.
از(به گ ئاوی)که بگذری (گه چینه)و(خیرزنده)رامی بینی وتپه های کوچ وبزرگ آن که درپست قبلی تاحدودی به آنهااشاره شده است درطرف غرب (کلاوپینه)به (شاوینه)می رسی این منطقه به اصطلاح کارگاه (کارگ)است.اونم ازنوع مرغوب وخوبش فصل بهار که می رسدورعدوبرق ابرهای بهاری که شروع میشودهرکسی که اندک حوصله وعلاقه ای به آنهاداشته باشداولین جایی که بخت خودرا به آزمایش می گذارد(شاوینه)است بدنیست شما هم درچنین موقعی ازسال گذری به آنجا داشته باشید.بعداز(شاوینه)(کونی خشیه)و(باوازه مان)و(آشی گاوران)است .(آشی گاوران) اززمانهای دورمحل آسیاب یهودی هابوده واکنون آثاری ازآن هنوزباقی است البته ازسحت وسقم این داستان بنده هیچ گونه مدرک ویا دلیل علمی وتاریخی دردست ندارم آنچه که بیان می شود شنیده هاوآثارباقی مانده است.
بالاترازآنجاروبه طرف (ویسوکوژه)که سرت رابرمی گردانی به (خورناوا)این نگین همیشه آباد میرسی.(خورناوا)یکی ازچندباغات روستای نوریاب است باغاتی که ازدرختان(گویز) گردو(تو) توت(هنجیر) انجیر(شی لانه) زردآلو(بی)به(هنار)انار(هنگور)انگور(هرمی)گلابی وانواع دیگرمرکبات تشکیل یافته است.بالاترازآنها به (که لی)وتپه ی (برجی)می رسی اگرهمچنان به راه خودت روبه فرودگاه اولیه(ویسوکوژه) ادامه بدهی به دره (دوله توی)-(دره ته نوری)-(چه می خواداو)-(وه زوسید علی)-(دولی به ره زا)که دوست داران گیاه کوهی دراین فصل سال جهت چیده گیاه(به ره زا)به آن اطراف رفته وازسخاوت طبیعت توشه ای برای خود فراهم می آورند.
دوباره به(ویسوکوژه)می آییم وازآنجابه(کانی چه رمگ)آن یارهمیشه باصفاوگشاده دست به روی هررهگذرمی رسی.اگرازهرنوریابی بپرسی از(کانی چه رمه گ)خاطره ای راتعریف کن بلادرنگ چندین خاطره رابرایت تعریف می نمایددربالاتراز(کانی چه رمگ)(باس کی باواکه رر)رامی بینی که باسبزی روی خودش جلوه ونمای رنگین به آن اطراف می دهداگرکمی راه راطی کنیم به زمین (صفاوه گ)برسی آنموقع ازجوانان دیروزبپرسی که (زوی صفاوه گ)کجاست بی شک به برگزاری مسابقات برگزارشده درآنجا اشاره می کندوعرق جاری شده برجبین بازی کنان چهره ی خسته ازدوندگی داخل زمین به خاطر حفظ نتیجه وجلوگیری ازباخت تیم اشاره ای می نماید.البته به لطف بعضی عوامل اکنون (بانی زماوه نگه)به زمین فوتبال تبدیل شده وحالاجوانان امروزدرآنجابه بازی مشغول می شوند.از(بانی زماوه نگه)که بگذری به (کانی با)(می وه دیم)ودست آخربه محل فروداولیه می رسی یعنی(ویسوکوژه)ودرپایان سفر با(ویسوکوژه)به گفتگو می نشینیم ومی گوییم ای کوه همیشه سرافرازوقامت رعنابه پندی اندرزیمرحمت فرماتابااین گوش شنوایمانآن رابرصفحه قلبمان حکاکی کنیم.ایشان هم به سخن می آیدومی گویدمن باخوشحالی شما خوشحالم وباناراحتی شماناراحت میشوممانندهمین بهارکه بادیدن جوانان که مشغول روشن کردن(آری نوروز)بودندهمگی اظهارخوشحالی می کردندمن هم خوشحال شدم ومسرورهرچند که شب بودولی صدای هلهله و(قیو قی وان)آنها که ناشی ازشادی درونشان بودبه تمام همسایه های من هم می رسیدومن آن شب تا صبح چنان مست شادی آنها بودم حتی یک لحظه هم به خواب نرفتم.
اگردوباره به طورگذرابه مسیررفته نگاهی بیندازی شایدخالی ازلطف نباشدوباعث گرددتانواقصات این قلم ناقص رابا اظهارنظرات بجاومستدلت برطرف نماییدوشماوبنده هم سهمی هرچند کوچک درشناساندن تپه هاوبام وبرزن های روستای همیشه نوریابمان به آینده گان داشته باشیم.البته اگرعمری باقی بودانشاالله درنوشتارآتی به معرفی تمام نقاط روستابه تفصیل خواهم پرداخت.انشاالله